دلتنگی های من
نگاهت کنم .... صدایت را بشنوم... به تو تکیه کنم... دوست دارم بدانی حتی اگر کنارم نباشی باز هم نگاهت می کنم صدایت را می شنوم به تو تکیه می کنم... همیشه با منی و همیشه با تو هستم هر جا که باشی تو را نه عاشقانه ..... نه عاقلانه ...... ونه حتی عاجزانه ..... که تو را عادلانه در آغوش میکشم .... عدل مگر آن نیست که هر چیزی سرجای خودش باشد؟؟؟ می خوام در آغوش بگیرمت آنقدر محکم که جای عشقم روی تنت بماند عطر تنم روی پوستت بماند رد لبهایم روی بدنت بماند تا همه ی اهالی شهر بدانند تنت قلمرو سرکشی های من است.... دلم فقط آغوش گرمت رو می خواد بهنازم
نظرات شما عزیزان: